سفارش تبلیغ
صبا ویژن






















پرنیان

شما هم حسش می کنید؟

از غرب کشور داره بوی بهشت میاد

مطمئنم به خاطر  پا قدم یه آدم خداییه.

 


نوشته شده در دوشنبه 90/7/25ساعت 2:10 عصر توسط گلبانگ نیازی نظرات ( ) |

 

 

عقد

 

 
 

نوشته شده در دوشنبه 90/7/18ساعت 1:51 عصر توسط گلبانگ نیازی نظرات ( ) |

دیروز مراسم عقد عزیز ترین دوستم بود

از شدت خوشحالی روی زمین بند نمی شدم

همه چیز وفق مراد بود غیر از این که من اینجا و دوستم دور از من مراسم داشت

مشکل راه و حق غیبت درسی و این چیزا دیگه

 

گفتم انشا الله مراسم جشن عقدتون جبران می کنم

حالا در تدارک مراسم  بازگشت عروس خانوم هستم

فردا بر می گرده  با کلی احساس قشنگ

می خوام براش سنگ تموم بزارم

اونقدر خوشحالم که نمی تونم وصف کنم

مطمئن هستم از مراسم استقبال لذت می بره

البته من اینو خوب می دونم که این شادی

عیدی من توی دهه ی کرامت بود که از امام رضا و حضرت معصومه گرفتم

قربون این خواهر و برادر برم که هیچ وقت ما شیعه ها رو تنها نمیزارند و دست خالی برمون نمی گردونند.

به امید خوشبختی همه ی جوونا صلوات


نوشته شده در دوشنبه 90/7/18ساعت 12:55 عصر توسط گلبانگ نیازی نظرات ( ) |

رضای تو را من رضایم، رضا جان
به دربار تو من گدایم رضا(ع) جان
اگر دور از مکه و کربلایم
تویی مکه و کربلایم رضا(ع) جان

ای پسر فاطمه، نور هدی
سبزترین باغ بهار خدا
با تو دل از غصه رها می شود
پاکتر از آینه ها می شود
ای گل گلزار خدا، یا رضا
آینه ی قبله نما یا رضا

السلام ای حضرت سلطان عشق
یا علی موسی الرضا ای جان عشق
السلام ای بهر عاشق سرنوشت
السلام ای تربتت باغ بهشت

 

 


نوشته شده در یکشنبه 90/7/17ساعت 5:0 صبح توسط گلبانگ نیازی نظرات ( ) |

 

 

آداب معاشرت امام

عیون اخبار الرضا: ابراهیم بن عباس گفت: هرگز ندیدم حضرت رضا علیه السّلام با سخن خود کسى را برنجاند و هرگز ندیدم سخن کسى را قطع کند تا او صحبت خود را تمام میکرد و هرگز محتاجى را رد نکرد بقدرى که قدرت داشت. هرگز پاهاى خود را مقابل کسى که نشسته بود دراز نمیکرد و نه تکیه میکرد در مقابل کسى که نشسته بود و هرگز غلامان خود را ناسزا نمیگفت: و ندیدم که آب دهان بزمین بیاندازد و نه هرگز در موقع خنده قهقهه نمیزد خنده آن جناب تبسم بود.

در خلوت سفره‏اش را می گستردند غلامان خود را بر سفره خویش مینشاند حتى دربانها و مهتر چهارپایان را،

 

امام رضا
عبادت امام

شبها کم میخوابید و بسیار بیدار بود بیشتر شبها از ابتداى شب تا صبح شب زنده‏دار بود خیلى روزه میگرفت روزه سه روز در ماه از او فوت نمیشد میفرمود: این سه روز روزه تمام عمر است خیلى کمک میکرد و صدقه میداد در پنهانى بیشتر در شبهاى تاریک چنین کارى را میکرد هر کس بگوید چون او در مقام و شخصیت دیده است باور نکنید.

 

اطعام فقرا

محاسن برقى: معمر بن خلاد گفت. هر وقت سفره براى حضرت رضا مى- گستردند قدحى نزدیک آن جناب می گذاشتند از هر غذائى بقدرى برمی داشت و در آن قدح می ریخت بعد دستور می داد بفقراء بدهند؛ بعد این آیه را میخواند: «فلا اقتحم العقبة» سپس می فرمود: خداوند می داند که همه مردم قدرت بنده آزاد کردن ندارند براى آنها راهى براى بهشت گشوده با غذا دادن بفقرا.

 

آراستن ظاهر

کافى: حسن بن جهم گفت: خدمت ابو الحسن علی بن موسى الرضا علیه السّلام رسیدم با رنگ سیاه خضاب کرده بود.کافى: محمّد بن ولید کرمانى گفت: بحضرت جواد عرضکردم در باره مشک چه میفرمائید فرمود: پدرم دستور داده بود که مشک را با برگ درخت بان (که درخت معطرى است و از برگش براى بوى خوش استفاده میکنند) مشکى بسازند بهفتصد درهم.    فضل بن سهل برایش نوشت که مردم این کار را عیب میدانند.

  


نوشته شده در شنبه 90/7/16ساعت 5:42 عصر توسط گلبانگ نیازی نظرات ( ) |

سلام امام رئوف امام آرامش

سلام امام غریبان امام خوبان

سلام فرزند زهرا  ای علی ابن موسی ایها الرضا

ای امام ما ای مدفون در شهر عاشقان

ای که مشهد تو میعاد گاه عاشقان است

امشب  که شب میلاد شماست قصد عرض ارادتی دارم

پس در همین ابتدا می خوانم:

 یَا أَیُّهَا الْعَزِیزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ وَجِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُّزْجَاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْکَیْلَ

 وَتَصَدَّقْ عَلَیْنَا إِنَّ اللّهَ یَجْزِی الْمُتَصَدِّقِینَ 88یوسف

و دست گدایی بالا می آوریم به سمت آسمان و قسمتان می دهیم

به جان دردانه ی تان حضرت جواد که حوائج ما را در این شب بر آورده گردانی

و شفیع ما در قیامت شوی.

آقاجان به جان خواهرتان این عزیز جان قسمتان می دهیم که نگاه لطف و رحمت خود را از ما بر نگیرید

یاریمان کنید که همه ی تلاشمان  این باشد که زمینه  های ظهور آقا و مولایمان را فراهم کنیم و

خوب یاور و خادمی برای مولایمان باشیم.

یا علی ابن موسی!  شما بهتر از هر کس از عشق ما به مولایمان با خبر هستید پس خودتان یاریمان کنید .

نزد خدا  وساطت کنید تا امام ما را زودتر به ما  بر گرداند دلمان برایشان تنگاست.

ای امام مهربان ! ما را هم به جمع زائرانتان بپیوندان و ما را سهیم در بهره و لذت و شور و شعف آن ها بگردان.

ای امام ما ! رهبرمان این نایب امام زمانمان را در پناه خود حفظ کنید و بر اقتدار و عزت و شهامت و عمر ایشان بیفزایید.

ای امیر دل های ما ! ای رضا جان! قسمت می دهیم که این کشور و این مردم عاشق اهل بیت را در پناه خود حفظ کنید و بر ولایت مداری مان بیفزایید  و بر بصیرت و آگاهی و شجاعت و عفت و غیرت ما.

 

 


نوشته شده در شنبه 90/7/16ساعت 4:42 عصر توسط گلبانگ نیازی نظرات ( ) |

سلام  بر امام هشتم علی ابن موسی الرضا

آقاجون دوستت داریم  قربونت بشبم

آقا ما به شیعه بودنمون خیلی افتخار می کنیم

آقا ما  شما رو خیلی دوست داریم

آقا جون عشق و محبت ما به شما بی نهایته  بی نهایت

یادم نمی ره آخرین دیدار از حرمتون رو

همون روزای اول عید بود توی اون هوای بارونی و نم دار مشهد

اومده بودیم به پابوس  عرض ارادت کنیم خدمتتون

فراموش نمی کنم برق نگاه زائراتون رو

چقدر عاشقونه اشک می ریختند

آقا دلم براتون یه ذره شده

در آرزوی دیدارتون می سوزم

این درد  دل همه ی اونایی که از شما دورند

خدایا به حق این دهه ی کرامت قسمت می دهیم  که قسمت همه ی ما ایرانیا

همه ی مسلمونا همه ی شیعه ها  همه ی عاشقا کن زیارت آقا رو

خداجون 

خدا

خدا

خدا

 اووم

اووم

اووم

 اووم

 اووم


نوشته شده در پنج شنبه 90/7/14ساعت 4:0 عصر توسط گلبانگ نیازی نظرات ( ) |

ما منتظر صبح شب یلداییم

آماده برای  فرج آقاییم

روزی که عزیز فاطمه می آید          

با خامنه ای به کربلا می آییم

                                           

 

 

 

 


نوشته شده در یکشنبه 90/7/10ساعت 6:3 عصر توسط گلبانگ نیازی نظرات ( ) |

               یا  حضرت معصومه مدد مدد مدد

       یا حضرت معصومه مدد مدد مدد

به میمنت میلاد بنت موسی ابن جعفر, اخت الرضا  حضرت معصومه سلام الله علیها

این اثر آقای برقعی را به همه تون تقدیم می کنم:

در ازدحام حرم

َبه نام عشق

(تصویر صحن خلوت و باران نگفتنی است)

 

با همین چشم های خود دیدم، زیر باران بی امان بانو!

درحرم قطره قطره  می افتاد  آسمان  روی  آسمان  بانو

صورتم قطره قطره حس کرده ست چادرت خیس می شوداما

به خدا گریه های من گاهی دست من نیست مهربان بانو

گم شده خاطرات کودکی ام گریه گریه در ازدحام حرم

 باز هم آمدم که گم بشوم من همان کودکم همان،بانو

باز هم مثل کودکی هر سو می دوم در رواق تو در تو

دفترم دشت و واژه ها آهو...گفتم آهو و ناگهان بانو...

شاعری در قطار قم - مشهد چای می خوردو زیر لب می گفت:

شک ندارم که زندگی یعنی، طعم سوهان و زعفران بانو

شعر از دست واژه ها خسته است بغض راه گلوم را بسته است

بغض یعنی که حرف هایم را از نگاهم خودت بخوان بانو

این غزل گریه ها که می بینی آنِ شعر است، شعر آیینی

زنده ام با همین جهان بینی، ای جهان من ای جهان بانو!

کوچه در کوچه قم دیار من است شهر ایل من و تبار من است

زادگاه من و مزار من است ،مرگ یک روز بی گمان ...

 

 


نوشته شده در پنج شنبه 90/7/7ساعت 3:42 عصر توسط گلبانگ نیازی نظرات ( ) |

هیچ متوجه هستیم که زمین خوردن ها نباید ما را  از قرار گرفتن در مسیر بندگی نا امید کند؟


نوشته شده در چهارشنبه 90/7/6ساعت 2:0 عصر توسط گلبانگ نیازی نظرات ( ) |


Design By : Pichak