پرنیان
همه رفتند یاد دارین زخوف مردن مرگتان زودتر از مرگ رسید چه کسی داد ز آزادی زد ما به میدان و شما در بستر عطش تیغ به خون بنشاندیم ما به حریتمان جان دادید
غیرت آزاد از آن غربت شد خونمان در عطش خاک چکید خاک آغشته به خون تربت شد فصل جنگاوری و جنگ گذشت بار از آن گردنه ی تنگ گذشت شیشه ی جان و درم های شما بیمه شد از بغل سنگ گذشت لیک ما در یم خون در گشتیم
سر ما کعبه ی شمشیر عدوست رخ ما بوسه گه تیر خدوست
دشمن و دوست ملامت کردید
تقدیم به همه ی شهدا بر گرفته ازکتاب به صفای همه یاران شهید بی تعارف !همگی برگردید زخم ما با نمک دشمن و دوست و عجیب است که در این وادی
یاد دارم که افق خونین بود
چهره ی زرد زمین پر چین بود
فتنه ی سامریان برپا شد
نمک کفر به زخم دین بود
یاد دارم که عدو نعره کشید
تیغ کین زهره ی تان را بدرید
ذبح در سینه تان شد فریاد
قلب در سینه تان باز افتاد
قصه ی ما و شما جز این نیست
گرگ دون خوار از این ضربت شد
یادم تو را فراموش
به کجایید دمی برگردید
دوستی های عمیقی دارد
دیده از خون جگر پر گشتیم
ما سزاوار تمسخر گشتیم
همه رفتند فقط ما ماندیم
Design By : Pichak |